“مسئولیت من چیست؟” حرفی که خیلی ها با خودشون نمیزنند!!!

سلام

امروز بدنبال وعده ای که قبلا داده بودم، تصمیم دارم یکی از مصادیق بی مسئولیتی در زندگی فردی را برای شما تعریف کنم.

چند روز پیش یکی از دوستانم، از من خواهش کرد که برای انجام کاری، به جایی دقیقا اون طرف شهر با اتومبیلم ببرمش.

البته خیلی هم شکل خواهش نبود، چون اینطوری گفت: یه روز وقت بذار، باید بریم بهشت زهرا، خیلی وقته سرخاک بابام نرفته ام!!!

من هم چون قدمت رفاقتمون 25 سال میشه، قبول کردم و در اولین فرصت ممکن، ترتیب این کار رو دادم، البته اول رفتیم یه طرف دیگه شهر، تا خانواده اش را سوار کنم و بعد هم بردمشون دقیقا اون طرف دیگه شهر، خلاصه حسابی تو زحمت افتادم.

وقتی رسیدیم، بمحض توقف، از ماشین پیاده شد و مثل آهو!!! خرامان به سمت مورد نظرش شروع به رفتن کرد.

حتی موبایلش رو هم بر نداشت.

من هم ماشینو خاموش کردم و موبایلش رو که جا گذاشته بود، یه جایی که دیده نشه برای جلوگیری از سرقت، گذاشتم و بهش ملحق شدم.

سرخاک که رسیدیم، گفت: روی قبر خاکیه! من هم توی دلم گفتم: خب وقتی از ماشین پیاده شدی، باید حواست رو جمع میکردی و ظرف آب همراهت میاوردی تا روی قبر رو بشوری، ولی بهش نگفتم.

بعد از چند لحظه مجددا گفت: موبایلم کجاست؟ گفتم سرقبر بابات موبایل میخوای چکار؟ گفت میخوام از توش قرآن برای بابام بخونم

گفتم تو ماشین من رهاش کرده بودی، من هم گذاشتم جایی که دزدیده نشه

بعد یه جوری نگاهم کرد که یعنی برو بیارش!!! من هم که خیلی ناراحت شده بودم، توجهی نکردم.

بعد به فرزندم که همراهمون بود گفت: میشه بری از توی ماشین بابات موبایل منو بیاری؟ در این جا بود که بهش گفتم: ببین تو از من خواستی که به اینجا بیارمت و من هم این کار را با کیفیت و مسئولیت پذیری صحیح انجام دادم، اما سئوالی از تو دارم و اون سئوالی اینه که، سهم مسئولیت تو در انجام کاری که مستقیما به تو مربوط میشه و تو از همه بیشتر بهش ارتباط داری چیه؟

بعد با ناراحتی ادامه دادم: من با وجود اینکه در این زمینه وظیفه ای نداشته ام، اما مسئولیت آوردن تو و خانواده ات رو به اینجا، قبول کردم و اون رو درست و کامل، بدون عیب و نقص انجام دادم، اما تو با وجود اینکه خودت خواسته بودی این کار انجام بشه و انتظار میره بیشتر از هر کس دیگری، برای انجام آن تلاش کنی و برنامه ریزی داشته باشی و مسئولیت قبول کنی، اما متاسفانه کمترین مسئولیتی را نپذیرفتی و انجام هم ندادی!!!

بهش گفتم تو تا کنون هزاران بار سر قبر پدرت امده ای و میدانی که به چه چیزهایی نیاز داری، اما وقتی از ماشین پیاده میشی، اصلا به این فکر نمیکنی و به خودت نمیگی: سهم مسئولیت من برای کامل این کار چیه؟

بعد براش توضیح دادم، گفتم سهم مسئولیت من این بود که سرموقع با ماشینم بیام، ضمنا ماشینم از هر نظر مرتب و آماده باشه، اگر وسط راه بنزین تموم میکردم، و شما وسط اتوبان معطل میشدید، ناراحت نمیشدی؟ پس من به مسئولیتم فکر کرده بودم و برنامه ریزی داشتم اما متاسفانه تو!!!

جالب اینجاست که دیگر افراد خانواده اش، که اونها هم مثل آهو!!! سرشون رو انداخته بودند پایین و رفته بودند، گفتند، این موضوع مهمی نیست، شما حساس هستید!!!

اما واقعیت این است که از نگاه افراد بی خاصیت و بی مسئولیت، همه کسانیکه آنها را به بی مسئولیتی متهم میکنند، آدمهای زیادی حساسی هستند.

دوستان، اگر میبینید که کیفیت زندگی های فردی و جمعی جامعه پایین اومده بخاطر اینه که، هر یک از ما حاضر نیستیم، توجه ودقت کنیم تا سهم مسئولیت خود را بشناسیم و بپذیریم و به انجام برسونیم.

از اون روز تصمیم گرفتم این فرد رو توی روابطم، تا جای ممکن از خودم دورش کنم و با کسانی بیشتر ارتباط داشته باشم که انگیزه مسئولیت پذیری من را افزایش بدهند نه کاهش.

دیدگاهتان را بنویسید

بستن منو